شعر پارسی در جهان جایگاه بسیار والایی دارد و قدمتی ۱۱۰۰ ساله دارد و یکی از گنجینه های با ارزش ما محسوب می شود. ضمن گرامیداشت «روز جهانی شاعر» ، در ادامه یکی از آثار شعرای خوب گلمکان «جناب آقای صالح محمدزاده» را میخوانیم :
از زیر آبادی، تا بام بینالود
از اول نوزاد، تا قلهٔ نوسود
از قبل اردوگاه، تا بعد حاجآباد
از آخر شهرک، تا شهر نوبنیاد
همدوش هم رفتیم، در هُرم عشقی داغ
از تپهٔ اُستورک تا تختهٔ چَرباغ
من در پیات بودم، از قبل تا حالا
از کوچهٔ خندق، تا قلعهٔ بالا
چشمم به راهت بود، در بازهٔ انجیر
تو آمدی اما، با ساعتی تأخیر
در هر گذرگاهی، ما همقدم بودیم
مردم به فکر کار، ما فکر هم بودیم
هم خسته هم بیخواب، از حرف بدگوها
رفتیم در مهتاب، در راه هندوها
ما راه پیمودیم، در برفریز دی
از قلعه تا دونَخ تا چشمه از کروِی
دستت به دستم بود، تا چشمهٔ حافظ
من با جهانی حرف، تو ساکت و قرمز
از هر دری گفتیم، با چای آویشن
وقتی که برگشتیم، از تپهٔ هاون
از سمت کوه ابری بار فراوان داشت
آرام میآمد، آهنگ باران داشت
از نیمههای راه، بیچتر برگشتی
ما را سراپا شست، رگبار در هشتی
دستت سبویی بود، روزی سر کاریز
گفتی نمیمانی، تا موسم پاییز
با بادها رفتی، من گلمکان ماندم
تا دورها رفتی، در آشیان ماندم
گفتند پیدایی، در حومهٔ گشگون
با خاطری آرام، من با دلی پرخون
من عاشقون رفتم، تو سمت عیشآباد
آوارهام کردی، ای خانهات آباد